نوع مقاله : مقاله پژوهشی
چکیده
کلیدواژهها
یکی از مهمترین پدیدههای بشری ازدواج است که از میان جنبههای مختلف آن رضایت زناشویی از اهمیت زیادی برخوردار است. وجود رضایت باعث شادی، نشاط، آرامش زندگی و عدم آن سبب اختلالات، رنجها و جدایی میشود.
رضایت زناشویی به این معناست که زوجها در ارتباط کلامی و غیرکلامی بسیار موفق هستند. ارتباط جنسی خود را لذتبخش و ارضاءکننده میدانند. در مسائل دینی اشتراکات خوبی دارند. در مدیریت امور اقتصادی موفقاند. زمانیکه دچار اختلاف شدند، مهارتهای لازم را جهت حل اختلاف دارند و در تعداد و نحوهی تربیت فرزندان اختلاف نظر جدی ندارند (جدیری، ۱۳۸۷، ص۱۲).
متغیرهای مختلفی در ارتباط با رضایت زناشویی مورد پژوهش قرارگرفته است. برای نمونه ارتباط رضایت زناشویی با متغیرهایی مثل سبکهای دلبستگی (فخرالسادات و لنگرودی، ۱۳۹۶)، رضایت از زندگی، بهبود کیفیت زندگی (حیدری و فرخی، ۱۳۹۶)، دانش جنسی (راستگو و همکاران، ۱۳۹۳)، رضایت جنسی (شاه سیاه و همکاران، ۱۳۸۸)، مهارتهای جنسی (محمدی و همکاران، ۱۳۹۳)، ازدواجهای فامیلی و غیرفامیلی (امراللهی، ۱۳۹۲)، سبک زندگی (بهاری، ۱۳۹۴)، هوش معنوی و هوش هیجانی (ساتکین و همکاران، ۱۳۹۳)، ویژگیهای شخصیتی و دینداری (ترقی جاه و همکاران، ۱۳۹۵)، افسردگی و عملکرد سیستم ایمنی (حمید و همکاران، ۱۳۹۳)، رضایت شغلی (زندیپور و مومنی جاوید، ۱۳۹۰)، انتظارات زناشویی و مبادلات (بخشوده و بهرامی، ۱۳۹۱)، تمایزیافتگی (علیکی و نظری، ۱۳۸۷)، ساختار انگیزشی (صالحی و همکاران، ۱۳۹۰)، پنج عامل بزرگ شخصیت (رزاقی و همکاران، ۱۳۹۰)، همسانی شخصیتی (عارفی و همکاران، ۱۳۹۳)، تفکر قطعینگر (یونسی و بهرامی، ۱۳۸۸)، پنج عامل شخصیتی (قلیزاده و همکاران، ۱۳۸۹)، فرایندهای تعامل زناشویی (عارفی و محسنزاده، ۱۳۹۱) و سبکهای دلبستگی عاشقانه (امانالهی و همکاران، ۱۳۹۱) مورد پژوهش قرار گرفته است.
همچنین در مورد رضایت زناشویی برنامههای آموزشی و درمانی مختلف ارائه شده است. برای نمونه میتوان به موارد زیر اشاره کرد: برنامه توانمندسازی زناشویی (پورمحسنی،۱۳۹۰)، درمان فراشناختی و درمان راهحلمدار (عزیزی و همکاران، ۱۳۹۶)، برنامهی گروهی توانمندسازی زناشویی (سپهوند و همکاران، ۱۳۹۴)، زوج درمانی کوتاه مدت (علویزاده و میرهاشمی، ۱۳۹۲)، زوج درمانی با رویکرد اسلامی (جدیری و همکاران، ۱۳۹۶)، فراشناخت درمانی (عاشوری و همکاران، ۱۳۹۳)، معنادرمانی گروهی (جمشیدی و همکاران، ۱۳۹۱)، آموزش گروهی تحلیل رفتار متقابل (نوشادی و معتمدی، ۱۳۹۴)، آموزش خودگویی واقعگرایانه (کیانینژاد و همکاران، ۱۳۹۰)، مشاوره زناشویی (ابراهیمی، ۱۳۹۶)، درمان طرحواره درمانی هیجانمدار (نیکآمال و همکاران، ۱۳۹۶)، زوجدرمانی گروهی مبتنی بر بخشش (حمیدیپور، ۱۳۸۹)، آموزش ابراز وجود (موسویزاده و همکاران، ۱۳۹۲)، زوج درمانی خودتنظیمی (خالقخواه و همکاران، ۱۳۹۴) و آموزش برنامه سیستماتیک ارتباط زوجین (مومنی و ضابط، ۱۳۹۳).
اما یکی از موضوعات کمتر مورد توجه قرار گرفته در پژوهشها زمینههای تربیتی و کودکی فرد در میزان رضایت زناشویی است. به این معنا که قطعنظر از عواملی که در بزرگسالی فرد، رضایت زناشویی او را تحت تأثیر قرار میدهد، زمینههای تربیتی و کودکی فرد تا چه اندازه میتواند با رضایت زناشویی او در ارتباط باشد. یکی از متغیرهای مهم که با دوران کودکی فرد ارتباط عمیق دارد، سبکهای فرزندپروری والدین است. به نظر میرسد زوجهایی که با سبکهای فرزندپروری مختلف در کودکی مواجه بودهاند، در زندگی زناشویی سطح رضایت یکسانی نداشته باشند. جستجو در اسناد مختلف نشان میدهد، پژوهش قابل توجهی که نوع این ارتباط را روشن سازد، وجود ندارد و پژوهشهای معدود نیز نتایج یکسانی را نشان نمیدهد. برای نمونه قنبری هاشمآبادی و همکاران (۱۳۹۰) نشان دادند که به طور کلی همهی سبکهای فرزندپروری با تعهد زناشویی ارتباط دارد؛ اما بشارت و همکاران در دو پژوهش (۱۳۹۴الف؛ ۱۳۹۴ب) بین رضایت زناشویی فرزندان با سبک مقتدرانه و سهلگیرانه فرزندپروری والدین رابطه مثبت ولی با سبک مستبدانه رابطه منفی به دست آوردند.
با توجه به اینکه سبکهای فرزندپروری روی شخصیت افراد تأثیر میگذارد (منادی، ۱۳۸۴؛ دانش و همکاران، 1393) و با سبکهای دلبستگی (خانجانی و همکاران، ۱۳۹۰؛ قنبری و همکاران، ۱۳۹۰؛ نورایی، ۱۳۹۵)، سبکهای هویت و تعهد هویت (خیاز و همکاران، ۱۳۸۹)، هویت اجتماعی (خواجهنوری و همکاران، ۱۳۹۵) و باورهای معرفت شناختی (رضایی و خداخواه، ۱۳۸۸) رابطه دارد، انتظار میرود ارتباط سبکها با میزان رضایت زناشویی افراد پیچیدهتر و گستردهتر باشد و به همین دلیل نیاز به پژوهش و بررسی بیشتری دارد.
دو مورد از مهمترین متغیرها که میتواند با رضایت زناشویی ارتباط داشته باشد، سبکهای فرزندپروری و سلامت روان است. زیرا به نظر میرسد نبود سلامت موجب کاهش رضایت زناشویی و نامناسب بودن سبکهای تربیتی نیز سبب کاهش رضایت میشود. علیرغم اهمیت ارتباط این دو متغیر اما پژوهش قابل توجهی در مورد آنها انجام نشده است. بنابراین پژوهش حاضر در صدد است تا میزان ارتباط سبکهای فرزندپروری و سلامت روان را با رضایت زناشویی بررسی نماید.
در این پژوهش از روش تجربی کمی از نوع همبستگی استفاده شده است که در آن علیت بین متغیرها بهدست نمیآید، بلکه صرفاً ارتباط بین متغیرها نشان داده میشود. جامعه آماری این پژوهش شامل طلاب ایرانی و افغانستانی حوزه علمیه قم میشود که در سال تحصیلی ۹۷-۱۳۹۶ در قم مشغول به تحصیل بودهاند. از میان جامعه آماری فوق تعداد ۲۲۴ نفر (۱۱۲ ایرانی و ۱۱۲ افغانستانی) به صورت نمونهگیری در دسترس از چهار مرکز حوزوی در شهر قم (مدرسه علمیه فیضیه، مدرسه علمیه امام کاظم(ع)، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) و مجتمع امین جامعه المصطفی العالمیه) انتخاب شدند.
به منظور اندازهگیری متغیرهای پژوهش از سه پرسشنامه استفاده شد: پرسشنامه سلامت روان، پرسشنامه سبکهای فرزندپروری ادراک شده بامریند و پرسشنامه رضایت زناشویی فرم کوتاه اینریچ.
الف) پرسشنامه سلامت روان (GHQ): این پرسشنامه توسط گلدبرگ[1](1972) ابداع شده و هدف از طراحی آن کشف و شناسایی اختلالات روانی در مراکز درمانی و موقعیتهای مختلف بوده است. این پرسشنامه از جمله شناخته شدهترین ابزار غربالگری اختلالات روانی است (نوربالا و همکاران، 1387). پرسشنامه اصلی دارای 60 سوال میباشد، اما فرمهای کوتاه شده 30، 28 و 12 سؤالی در مطالعات مختلف استفاده شده است. در این پژوهش از فرم 28 سؤالی استفاده شده است.
فرم 28 سؤالی(GHQ) چهار مقیاس فرعی را در بر میگیرد که بدین شرح است: نخست، نشانههای جسمانی 7 ماده را در بر میگیرد (۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷). این مؤلفه نشانههایی مثل سردرد، احساس ضعف و سستی، احساس نیاز به داروهای تقویتی و احساس داغی یا سردی در بدن را مورد بررسی قرار میدهد. دوم، علائم اضطراب شامل 7 ماده است (۸، ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۴). این مؤلفه نشانههایی مثل اضطراب، بیخوابی، تحت فشار بودن و عصبانیت و دلشوره را مورد بررسی قرار میدهد. سوم، اختلال در کنش اجتماعی 7 ماده را شامل میشود (۱۵، ۱۶، ۱۷، ۱۸، ۱۹، ۲۰، ۲۱). این مؤلفه نشانههایی مثل توانایی فرد در انجام کارهای روزمره، احساس رضایت در انجام وظایف، احساس مفید بودن، قدرت یادگیری و لذت از فعالیتهای روزمره زندگی را بررسی میکند. چهارم، علائم افسردگی به 7 ماده اختصاص مییابد (۲۲، ۲۳، ۲۴ ،۲۵، ۲۶، ۲۷، ۲۸). این مؤلفه شامل نشانههایی مثل احساس بیارزشی، ناامیدی، احساس بیارزش بودن زندگی، افکار خودکشی و آرزوی مردن و ناتوانی در انجام کارها است (فیاضی، 1396).
فرمهای مختلف پرسشنامه سلامت عمومی از روائی و پایایی بالا برخوردار است. دهها تحقیق توسط گلدبرگ و ویلیامز[2] (1998)، در انگلستان و ۷۰ کشور دیگر مؤید این دیدگاه است (تقوی، 1380). فرم 28 سؤالی همان روایی نسخه 60 سؤالی را دارد، نتایج چندین مطالعه دلالت بر وجود همبستگی قوی بین فرم 28 و 60 مادهای دارد (بنجامین[3]، 1982). پتون[4] و التون[5] (1978) فرم 28 سؤالی را با استفاده از روش تحلیل مؤلفههای اصلی تجزیه و تحلیل نمودند که در نتیجهی آن همان مؤلفههای ارائه شده توسط گلدبرگ بهدست آمد. استفانسن[6] و کریست جانسن[7] (1985)، پرسشنامه سلامت عمومی و شاخص پزشکی کورنل[8](برودمن و همکاران، 1949) را بر 1850 نفر اجرا نمودند و به ضریب همبستگی 48/0 دست یافتند. چان[9] و چان (1983)، همبستگی پرسشنامه سلامت عمومی را با پرسشنامه مینه سوتا[10] جهت بررسی روائی همزمان استفاده نموده و به ضریب همبستگی 54/0 دست یافتند. همچنین کالمن[11]، ویلسُن[12] و کالمن (1983)، با اجرای پرسشنامه سلامت عمومی همزمان با مقیاس ناامیدی بک، به ضریب همبستگی 69/0 دست یافتند. هودیامونت[13] و همکاران (1988)، پرسشنامه سلامت عمومی را همزمان با مقیاس موازنه عاطفی و پرسشنامه شرح حال آمستردام اجرا نموده و در هر مورد ضریب همبستگی 60/0 را گزارش کردند. بنابراین در مجموع شواهد این پرسشنامه از روائی مناسبی برخوردار است.
در خصوص پایایی پرسشنامهی سلامت عمومی مطالعات متعددی صورت گرفته است. چان(1985) آلفای کرونباخ 93/0، کییس[14](1984) نیز آلفای کرونباخ 93/0، شک[15](1987) ضریب آلفای کرونباخ 88/0، پرایس[16](1982) ضریب آلفای ۹۰/۰ را گزارش کردند. در مطالعهای دیگر لاتین[17](1986)، به اجرای پرسشنامه سلامت عمومی بر روی 186 دانشآموز که مدرسه را ترک کرده بودند و 101 نفر که شغل خود را از دست داده بودند پرداخت. فاصله دو اجرای آزمون بین 11 تا 12 ماه بود. همبستگیهای بین آزمون و بازآزمون بر روی دو نمونه به ترتیب 51/0 و 58/0 بود. بنابراین مجموع مطالعات ذکر شده حکایت از پایایی مناسب این پرسشنامه دارد.
ب) پرسشنامه رضایت زناشویی اینریچ فرم ۳۵ سوالی: پرسشنامهی اینریچ دارای فرم های ۱۲۵، ۱۱۵، ۴۷ و ۳۵ عبارتی هست (خجسته مهر و همکاران، ۱۳۹۲). در این تحقیق از فرم ۳۵ سوالی استفاده شده است. فرم ۳۵ سوالی توسط اولسون در سال ۲۰۰۶ با تجدید نظر در فرم اصلی برای ارزیابی زمینههای بالقوه مشکلزا یا شناسایی زمینههای قوت و پرباری رابطهی زناشویی ساخته شد (آسوده، ۱۳۸۹).
نمرهگذاری پرسشنامه ۳۵ سوالی اینریچ به صورت پنج گزینهای از نوع لیکرت است. برای هر یک از مادهها پنج گزینه «کاملا موافقم»، «موافقم»، «نه موافق و نه مخالف»، «مخالفم»، و «کاملا مخالفم» با نمرهی ۵ تا ۱ به ترتیب مد نظر قرار گرفته است. سوالهای34 -33 -32 -29 -28 -27 -26 -23 -22 -21 -19 -18 -14 -13 -10 -7 -6 -5 -3 به صورت وارونه نمرهگذاری میشود.
این مقیاس شامل 4 خرده مقیاس میباشد که میتواند به عنوان یک ابزار تحقیق از جمله تحریف آرمانی، رضایت زناشویی، ارتباطات و حل تعارض استفاده گردد .خرده مقیاس تحریف آرمانی شامل مادههای(۴، ۸، ۱۲، ۱۶، ۲۰) میشود که توافق با آیین و رسوم رفتارهای پسندیده اجتماعی زناشویی را نشان میدهد. خرده مقیاس رضایت زناشویی شامل 10 ماده (۱، ۵، ۹، ۱۳، ۱۷، ۲۱، ۲۴، ۲۸، ۳۰ ،۳۵) میباشد. این مقیاس، رضایت و انطباق افراد با 10 جنبه رابطه زناشویی شامل موضوعات شخصیتی، ارتباط زناشویی، حل تعارض، مدیریت مالی، فعالیتهای اوقات فراغت، روابط جنسی، ازدواج و فرزندان، اقوام و دوستان، نقشهای مساوات طلبی و جهت گیری مذهبی را اندازهگیری میکند. نمره بالا نشان دهنده رضایت زناشویی بالا است. خرده مقیاس ارتباطات شامل10 ماده (۲، ۶، ۱۰، ۱۴، ۸، ۲۲، ۲۵، ۲۸، ۳۱، ۳۴) است که احساسات، نگرشها و اعتقادات شخص نسبت به میزان و چگونگی روابط زناشویی را میسنجد. نمره بالا، نشان دهندهی رضایت زیاد است. خردهمقیاس حل تعارض مشتمل بر 10 ماده (۳، ۷، ۱۱، ۱۵، ۱۹، ۲۳، ۲۶، 29، 32، 33) میباشد. نگرشها، احساسات و اعتقادات همسر در بهوجود آوردن یا حل تعارض و نیز روشهای زوجین در پایان دادن به جر و بحثها، ارزیابی میشود. نمره بالا نشان دهندهی نگرشهای واقعگرایانه دربارهی تعارضات موجود در روابط زناشویی است.
پرسشنامهی زوجی اینریچ توسط السون و السون (۲۰۰۰) بر روی 25501 زوج متاهل اجرا شد. ضریب آلفای پرسشنامه برای خرده مقیاسهای رضایت زناشویی، ارتباطات، حل تعارض و تحریف آرمانی به ترتیب 86/0، 80/0، 84/0، 83/0 بهدست آمد. اعتبار بازآزمایی پرسشنامه برای هر خرده آزمون به ترتیب 86/0، 81/0، 90/0، 92/0 بوده است و ضریب آلفای پرسشنامه در پژوهش آسوده (1389) با تعداد 365 زوج 730 نفر به ترتیب برابر با 68/0، 78/0، 62/0، 77/0 بهدست آمد.
ج) پرسشنامه سبکهای فرزندپروری ادراکشده (PAQ): پرسشنامه PAQ اقتباسی است از نظریــه اقتدار والدین که بر اســاس نظریه بامریند[18](1971) برای اندازهگیری سه شیوهی فرزندپروری مقتدرانه، مستبدانه و سهلگیرانه ســاخته شــده اســت. در این پرسشنامه نظر فرزندان در مورد روش تربیتی والدین سنجیده میشود. این پرسشنامه دارای 30 ماده اســت که هر ۱۰ ماده یک سبک را میسنجد. سبک مقتدرانه شامل مادههای ۴، ۵، ۸، ۱۱، ۱۵، ۲۰، ۲۲، ۲۳، ۲۷، ۳۰، سبک مستبدانه شامل مادههای ۲، ۳، ۷، ۹، ۱۲، ۱۶، ۱۸، ۲۵، ۲۶، ۲۹ و سبک سهلگیرانه توسط مادههای 1، 6، 10، 13، 14، 17، 19، 21، 24، 28 سنجیده میشود. آلفای کرونباخ برای سبکهای مقتدرانه، سختگیرانه و سهلگیرانه به ترتیب 95/0، 89/0 و 84/0 بهدست آمده است (صدر و همکاران، ۱۳۹۷). اسفندیاری (1374) پایایی بازآزمایی این پرسشنامه را بــرای سهلگیرانه 69/0، مستبدانه 77/0 و مقتدرانه 73/0 گزارش کرده است. بوری (1991) میزان پایایی این پرسشنامه را به روش بازآزمایی برای سهلگیرانه 81/0، مستبدانه 85/0 و مقتدرانه 92/0 گزارش کرده است.
در این پژوهش دادهها با استفاده از تحلیلهای آمار توصیفی مانند جدول فراوانی و درصد و همچنین تحلیل آمار استنباطی مانند ضریب همبستگی پیرسون، ضریب رگرسیون چند متغیری و آزمون t دو متغیری برای نمونههای مستقل و با استفاده از نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل شده است.
یافتههای پژوهش حاضر در دو بخش آمار توصیفی و استنباطی ارائه میگردد. در بخش اول متغیرهای جمعیتشناختی مثل طبقات سنی، مدت ازدواج گروه نمونه، جنسیت و ملیت گزارش شده است.
جدول۱: توصیف گروه نمونه از نظر متغیرهای جمعیت شناختی
طبقات سنی |
فراوانی |
درصد |
مدت ازدواج |
فراوانی |
درصد |
۲۵-۲۰ |
۲۸ |
۵/۱۲ |
۵-۱ |
۶۱ |
۲/۲۷ |
۳۰-۲۶ |
۵۹ |
۳/۲۶ |
۱۰-۶ |
۷۴ |
۰/۳۳ |
۳۵-۳۱ |
۵۹ |
۳/۲۶ |
۱۵-۱۱ |
۳۸ |
۰/۱۷ |
۴۰-۳۶ |
۳۴ |
۲/۱۵ |
۲۰-۱۶ |
۲۳ |
۳/۱۰ |
۵۰-۴۱ |
۳۷ |
۵/۱۶ |
۲۵-۲۱ |
۹ |
۰/۴ |
۶۰-۵۱ |
۷ |
۱/۳ |
۳۰-۲۶ |
۱۹ |
۵/۴ |
جمع |
۲۲۴ |
۰/۱۰۰ |
۳۵-۳۱ |
۹ |
۰/۴ |
جنسیت |
فراوانی |
درصد |
ملیت |
فراوانی |
درصد |
مرد |
۲۱۵ |
۰/۹۶ |
ایران |
۱۱۲ |
۰/۵۰ |
زن |
۹ |
۰/۴ |
افغانستان |
۱۱۲ |
۰/۵۰ |
جمع |
۲۲۴ |
۰/۱۰۰ |
جمع |
۲۲۴ |
۰/۱۰۰ |
همانگونه که در جدول ۱ مشاهده میشود، بیشترین گروه سنی در دو گروه ۳۰-۲۶ و ۳۵-۳۱ قرار دارد که هر کدام ۲۶ درصدگروه نمونه را به خود اختصاص میدهد. بعد از آن گروه سنی ۴۰-۳۶ و ۵۰-۴۱ قرار دارد که به ترتیب ۱۵درصد و ۱۶درصد گروه نمونه را به خود اختصاص داده است. از نظر مدت ازدواج بیشترین افراد گروه نمونه کسانی هستند که بین ۶ تا ۱۰ سال از ازدواج آنها میگذرد که ۳۳ درصد گروه نمونه در این دسته قرار دارد و پس از آن گروهی قرار دارد که بین ۱ تا ۵ سال از ازدواج آنها سپری شده است و ۲۷ درصد گروه نمونه در این دسته واقع شده است. در درجه سوم گروهی قرار دارند که بین ۱۱ تا ۱۵ سال است که ازدواج کردهاند و ۱۷ درصد گروه نمونه جزء این دسته هستند. از نظر جنسیت ۹۶ درصد گروه نمونه مرد و تنها ۴ درصد زن هستند. از نظر ملیت ۵۰ درصد گروه نمونه ایرانی و ۵۰ درصد دیگر افغانستانی هستند.
جدول۲: ضریب همبستگی سلامت روان و مؤلفههای آن با رضایت زناشویی و مؤلفههای آن
متغیرها |
رضایت |
ارتباطات |
حل تعارض |
تحریف آرمانی |
کل رضایت |
نشانههای جسمانی |
-.265** |
-.293** |
-.173* |
-.171* |
-.281** |
علائم اضطرابی |
-.361** |
-.361** |
-.172* |
-.242** |
-.336** |
عملکرد اجتماعی |
-.262** |
-.266** |
-.140* |
-.243** |
-.266** |
افسردگی |
-.396** |
-.382** |
-.252** |
-.317** |
-.410** |
کل سلامت |
-.383** |
-.398** |
-.226** |
-.279** |
-.390** |
**معناداری همبستگی در سطح 1/0 |
* معناداری همبستگی در سطح 5/0 |
میزان همبستگی سلامت روان و مؤلفههای آن با رضایت زناشویی و مؤلفههای آن با استفاده از محاسبه ضریب همبستگی پیرسون در جدول ۲ نشان داده شده است. همانگونه که مشاهده میشود تمامی مؤلفههای سلامت روان و نمره کل آن با مؤلفههای رضایت زناشویی و نمره کل آن رابطه همبستگی منفی و معنادار دارند. ضریب این همبستگیها از بین ۱۴/۰ تا ۳۹۸/۰ قرار دارد که همگی آنها از نظر آماری معنادار هستند.
جدول ۳: ضریب همبستگی سبکهای تربیتی با رضایت زناشویی و سلامت روان و مؤلفههای آنها
متغیرها |
مستبدانه |
سهلگیرانه |
مقتدرانه |
متغیرها |
مستبدانه |
سهلگیرانه |
مقتدرانه |
رضایت |
.09 |
-.06 |
.264** |
نشانههای جسمانی |
.04 |
.158* |
-.01 |
ارتباطات |
-.03 |
-.05 |
.09 |
علائم اضطرابی |
.008 |
.145* |
-.03 |
حل تعارض |
.10 |
-.10 |
.03 |
عملکرد اجتماعی |
-.165* |
.06 |
-.177* |
تحریف آرمانی |
.141* |
.08 |
.190** |
افسردگی |
.05 |
.164* |
-.05 |
کل رضایت |
.05 |
-.01 |
.21** |
کل سلامت |
-.02 |
-.08 |
.193** |
همانگونه که در جدول ۳ مشاهده میشود، سبک مستبدانه تنها با تحریف آرمانی (۱۴۱/۰=r) رابطه همبستگی مثبت معنادار دارد اما با سایر مؤلفههای رضایت زناشویی و نمره کل آن ارتباط معنادار ندارد. سبک سهلگیرانه با هیچکدام از مؤلفههای رضایت زناشویی و نمره کل آن ارتباط معناداری ندارد. سبک مقتدرانه با مؤلفههای رضایت (۲۶۴/۰ =r)، تحریف آرمانی (۱۹۰/۰ =r) و نمره کل رضایت زناشویی (۲۱/۰=r) ارتباط معنادار دارد ولی با ارتباطات و حل تعارض رابطه معنادار ندارد. همچنین سبک مستبدانه از میان مؤلفههای سلامت روان تنها با اختلال در عملکرد اجتماعی ارتباط منفی معنادار (۱۶۵/۰=r) دارد. در مورد رابطه سبکهای تربیتی با نشانههای عدم سلامتروان یافتهها نشان میدهد که سبک سهلگیرانه با زیر مقیاسهای نشانههای جسمانی(۱۵۸/۰=r)، علائم اضطرابی(۱۴۵/۰=r) و نشانههای افسردگی(۱۶۴/۰=r) ارتباط مثبت معنادار دارد. یعنی هرچه سبک افراد سهلگیرانهتر باشد، اختلالهای روانی بیشتر است. سبک مقتدرانه تنها با مؤلفه اختلال در عملکرد اجتماعی رابطه منفی معنادار (۱۷۷/۰=r) و با نمره کل اختلالات ارتباط مثبت معنادار (۱۹۳/۰=r) دارد.
جدول۴: پیشبینی میزان رضایتزناشویی از طریق متغیرهای سبکهای تربیتی و سلامت روان
متغیرهای پیشبین |
R |
R2 |
R2 تنظیم شده |
سلامت روان |
۳۳۷/۰ |
۱۱/۰ |
۱۰۸/۰ |
سلامت روان و سبک مقتدرانه |
۴۰۹/۰ |
۱۷/۰ |
۱۵۷/۰ |
سلامت روان، مقتدرانه و افسردگی |
۴۳۳/۰ |
۱۹/۰ |
۱۷۲/۰ |
رضایت زناشویی به عنوان متغیر ملاک و مؤلفههای سلامت روان، نمره کل سلامت روان، سبکهای فرزندپروی و نمره کل سبکها به عنوان متغیرهای پیشبین وارد معادله رگرسیون چند متغیری گام به گام شد. همانطور که یافتهها در جدول ۴ منعکس شده است، نمره کل سلامت روان به تنهایی ۱۱ درصد از واریانس رضایت زناشویی را پیشبینی میکند. در گام دوم سلامت روان و سبک مقتدرانه ۱۷ درصد از واریانس متغیر وابسته را تبیین میکند و در گام سوم سلامت روان، مقتدرانه و افسردگی ۱۹ درصد از واریانس رضایت زناشویی را پیشبینی مینماید.
جدول ۵: مقایسه ملیتها از نظر رضایت زناشویی و مؤلفههای آن
متغیر |
ملیت |
تعداد |
میانگین |
t |
درجه آزادی |
معناداری |
کل رضایت |
ایران |
۱۰۳ |
۵۶/۳۶ |
۳۱/۰- |
۱۹۹ |
۷۵/۰ |
افغانستان |
۹۸ |
۳۱/۳۶ |
||||
مؤلفه رضایت |
ایران |
۹۰ |
۹۱/۱۱۷ |
۴۰/۱- |
۱۷۸ |
۱۶/۰ |
افغانستان |
۹۰ |
۴۴/۱۱۴ |
||||
ارتباطات |
ایران |
۱۰۰ |
۸۷/۳۴ |
۸۲/۱- |
۲۰۱ |
۰۷/۰ |
افغانستان |
۱۰۳ |
۴۲/۳۳ |
||||
حل تعارض |
ایران |
۱۰۱ |
۰۰/۲۹ |
۶۳/۰- |
۲۰۱ |
۵۳/۰ |
افغانستان |
۱۰۲ |
۵۷/۲۸ |
||||
تحریف آرمانی |
ایران |
۱۰۵ |
۰۲/۱۸ |
۳۸/۲- |
۲۰۹ |
۰۱/۰ |
افغانستان |
۱۰۶ |
۸۹/۱۶ |
جدول شماره ۵ مقایسه ملیتها را از نظر رضایت زناشویی و مؤلفههای آن نشان میدهد. همانگونه که یافتهها نشان میدهد دو گروه ملیتی از نظر تحریف آرمانی تفاوت معنادار دارند و نمره طلاب ایرانی بالاتر از طلاب افغانستان است. اما مؤلفههای حل تعارض، ارتباطات، مؤلفه رضایت و نمره کل رضایت تفاوت معنادار وجود ندارد.
اولین یافته پژوهش حاضر نشان میدهد که از میان سه سبک فرزندپروری، تنها سبک مقتدرانه با رضایت زناشویی فرزندان ارتباط وجود دارد. یعنی زوجهایی که والدین آنها از سبک مقتدرانه استفاده میکردند، در حال حاضر فرزندان آنها رضایت زناشویی بالاتری دارند. ولی بین سبکهای مستبدانه و سهلگیرانه والدین با رضایت زناشویی فرزندان و مؤلفههای آن ارتباط معنادار وجود ندارد. یعنی زوجهایی که والدین آنها از سبکهای مستبدانه و سهلگیرانه بهره میبردند، اکنون فرزندان آنها میتوانند از رضایت زناشویی بالا یا پایین برخوردار باشند.
یافته پژوهش حاضر با نتایج قنبری هاشمآبادی و همکاران (۱۳۹۰) هماهنگ است. نتایج آنها نشان داد که بین سبک فرزندپروری و تعهد زناشویی به صورت کلی رابطهی معنادار وجود دارد. همچنین پژوهش و بستر استراتون[19] و هاموند[20] (۱۹۹۹) نشان داد که سبکهای منفی فرزندپروری در والدین با مشکلات رفتاری فرزندان در ارتباط است و با نتایج پژوهش بشارت و همکاران (۱۳۹۴الف) نیز همخوان است که نشان داد سبکهای فرزندپرروی مقتدرانه و سهلگیرانه پدر و مادر با رضایت زناشویی فرزندان رابطه مثبت معنادار و سبک فرزندپروری مستبدانه پدر و مادر با رضایت زناشویی فرزندان رابطه منفی معنادار دارد. همچنین با پژوهش بشارت و همکاران (۱۳۹۴ب) هماهنگی دارد که نشان داد سبکهای فرزندپرروی مقتدرانه و سهلگیرانه پدر و مادر با رضایت زناشویی فرزندان رابطه مثبت معنادار و سبک فرزندپروری مستبدانه پدر و مادر با رضایت زناشویی فرزندان رابطه منفی معنادار دارد.
در تبیین این یافته میتوان گفت کسانی که به صورت مقتدرانه تربیت میشوند، لوس و نازپرورده نیستند، در نتیجه میتوانند مشکلات را خصوصاً مشکلات زندگی زناشویی را تحمل کنند و در زندگی زناشویی کمتر دچار مشکل میشوند. در نتیجه در زندگی زناشویی خود کمتر احساس نارضایتی میکنند. تبیین دیگر اینکه افرادی که با سبک مقتدرانه تربیت شدند، مسؤولیتپذیر هستند و وظایف خود را در قبال همسر خود به خوبی انجام میدهند، در نتیجه همسر او نیز ارتباط رضایتبخش با شریک زندگی خود پیدا میکند و در نهایت هر دو نفر رضایت زناشویی بیشتری را تجربه میکنند.
دومین یافته پژوهش حاضر نشان میدهد که رضایت زناشویی با سلامت روان ارتباط منفی و معنادار دارد. ارتباط سلامت روان با رضایت زناشویی منفی است زیرا این نمرات میزان نشانگان جسمانی، افسردگی، اضطراب و اختلال در عملکرد اجتماعی را نشان میدهد و هر چه این نمرات کمتر باشد، رضایت زناشویی بیشتر است. نتیجه عکس این میشود که هر فردی از سلامت روانی بیشتری برخوردار باشد، رضایت زناشویی بیشتری را تجربه میکند.
این یافته با نتیجه پژوهش بلیاد و همکاران (۱۳۹۶) هماهنگ است. تحقیق آنان نشان داد نشانگان افسردگی از طریق مستقیم و غیرمستقیم بر رضایت زناشویی اثر دارد و اثر غیرمستقیم این متغیر از راه تمایزیافتگی و خرده مقیاسهای آن یعنی جدایی عاطفی، واکنش هیجانی، جایگاه من و آمیختگی با دیگران بر رضایت زناشویی تأثیر میگذارد. همچنین با یافته جوانمرد و همکاران (۱۳۹۵) تطابق دارد. پژوهش آنان نشان داد که بهداشت روانی فرد به طور مستقیم و غیرمستقیم با رضایت زناشویی رابطه دارد. اثر غیر مستقیم آن از طریق رضایت زناشویی همسر است که در رابطهی بین بهداشت روانی و رضایت زناشویی خود فرد نقش واسطهای ایفا میکند. همچنین با یافتههای نبوی و همکاران (۱۳۹۶) سازگاری دارد که نشان میدهد سلامت روان و رضایت زناشویی رابطه مستقیم و معنادار دارند. همچنین با یافتههای شیرجنگ و همکاران (۱۳۹۱) هماهنگ است که نشان داد رضایت زناشویی و سلامت روان پیشبین متغیر افسردگی پس از زایمان هستند. این یافته با پژوهش مهدییار و همکاران (1395) نیز هماهنگ است. نتایج آنان نشان داد که سبک فرزندپروری مقتدرانه میتواند تابآوری در برابر خودکشی را به صورت مثبت و معنادار پیشبینی نماید. اما سبک مستبدانه برعکس عمل نموده و میتواند تابآوری در برابر خودکشی را به صورت منفی و معنادار پیشبینی نماید. اما یافته پژوهش حاضر با نتیجهی به دست آمده در پژوهش اخلاقی و همکاران (۱۳۹۱) مغایر است. در پژوهش آنان بین میزان افسردگی و رضایت زناشویی رابطهی معناداری مشاهده نشد.
این یافته را اینگونه میتوان تبیین کرد که افراد دارای مشکلات روانی در ارتباط با همسر خود از نظر شناخت، هیجان و رفتار دچار اختلال هستند. زیرا اختلالات روانی شناخت را مختل میسازد، فرد از نظر هیجانی تعادل ندارد و در نتیجه رضایت کمتری در زندگی احساس میکند. علاوه بر آن، افراد دارای مشکلات روانی برداشت صحیحی از برخوردها و فعالیتهای همسر خود ندارند و آنها را با دید نامناسب نگاه میکنند. به همین دلیل هر کسی سلامت روانی پایینتری داشته باشد، رضایت زناشویی کمتری دارد.
سومین یافته پژوهش حاضر ارتباطا معنادار سبکهای فرزندپروری با سلامت روان است. این یافتهها نشان میدهد که سبکهای مقتدرانه و مستبدانه رابطه منفی با سلامت روان دارد، یعنی خانوادههایی که از این دو سبک استفاده میکردند، فرزندانشان سالمتر هستند. اما سبک سهلگیرانه با نشانههای بیماری روانی رابطه مثبت دارد. یعنی کسانی که از سبک سهلگیرانه استفاده میکردند، فرزندانشان بیشتر دچار اختلال شدند.
یافتههای پژوهش حاضر با نتایج همتی علمدارلو (۱۳۹۳) همخوان است. او نشان داد سبک فرزندپروری مقتدرانه پیشبینی کننده منفی و معنیدار مشکل رفتاری ترس، مشکل رفتار اجتماعی و پرخاشگری است. همچنین با نتایج حسینی و دهنادی (۱۳۹۶) همخوان است که نشان داد بین اختلال خوردن در فرزندان و سبک فرزندپروری مقتدرانه در والدین همبستگی منفی و معنادار وجود دارد و بین اختلال خوردن در فرزندان و سبک فرزندپروری مستبدانه در والدین رابطهی مثبت و معنادار وجود داشت. این یافته با نتایج سیفیگندمانی و همکاران (۱۳۸۸) هماهنگ است. پژوهش آنان نشان داد داشتن حداقل یک والد مقتدر و یا پدر و مادری هر دو آسانگیر، نتایج بهتری از نظر سلامت روانی برای نوجوانان در پی دارد. افسردگی و اضطراب پایینتر حاصل اعمال پذیرش و کنترل مطلوب هر دو والد یا حداقل یکی از آنها بر نوجوان و یا همسانی والدین در سبکهای فرزندپروری است و پیامدهای نامطلوبتر حاصل حداقل کنترل و پذیرش و یا تضاد آشکار پدر و مادر است. مطالعه بهرامیاحسان و اسلمی (۱۳۸۸) نیز نشان داد که سبکهای فرزندپروری والدین میتواند سلامت روانی فرزندان را به صورت معناداری پیشبینی کند. همچنین بین این یافته با یافتههای پاکدامن و همکاران (۱۳۹۳) همخوانی وجود دارد. یافتههای آنها نشان داد بین سبکهای فرزندپروری و ترس از ارزشیابی منفی همبستگی مثبت وجود دارد. یعنی ترس از ارزشیابی منفی از نشانههای عدم سلامت روان بهشمار میرود. این یافته با نتایج زارع سلطانی و قمری (۱۳۹۵) نیز همخوان است. نتایج آنان نشان داد بین سبکهای فرزندپروری مادران با اضطراب آشکار و پنهان دانشآموزان رابطه وجود دارد و سبکهای فرزندپروری مادران میتواند اضطراب پنهان و آشکار را در دانشآموزان پیشبینی نماید.
در تبیین این نتیجه میتوان گفت در سبکهای سختگیرانه و مقتدرانه، فرزندان تحت مراقبت شدید والدین قرار داشته و لذا سختکوش و منضبط بار میآیند، آرزوها و خواستههای کمتری داشته و برای رسیدن به خواستههای خود فشارها، سختیها و استرسها را تحمل میکنند. به همین جهت دچار آسیب روانی کمتری میشوند.
چهارمین یافته پژوهش حاضر آن بود که سبکهای فرزندپروری و سلامت میتوانند رضایت زناشویی را پیشبینی کنند. سه متغیر در سه مرحله میتواند رضایت زناشویی را پیشبینی کند. به گونهای که سلامت روان به تنهایی 11 درصد از واریانس رضایت زناشویی را پیشبینی میکند و در مرحله دوم سلامت روان و سبک مقتدرانه 17 درصد از واریانس رضایت زناشویی را پیشبینی میکنند. در مرحله سوم سلامت روان، سبک مقتدرانه و اختلال افسردگی 19 درصد از واریانس رضایت زناشویی را پیشبینی میکنند.
یافتههای فوق به این معناست که نشانههای اختلال روانی خصوصاً افسردگی میزان رضایت زناشویی افراد را کاهش میدهد. زیرا افراد مبتلا به نشانههای روانی از نظر شناخت، عواطف و رفتار دچار مشکل هستند و چون شناخت آنها دچار مشکل است، رفتار همسر خود را به صورت نامناسب تفسیر میکنند.
پنجمین یافته پژوهش حاضر آن است که دو ملیت افغانستان و ایران از نظر «رضایت زناشویی» با هم تفاوت ندارند، زیرا سطح معناداری نمره t در حد 75/0 است که این نشان میدهد تفاوت بین دو گروه معنادار نیست. تبیین این یافته اینگونه است که گروه نمونه پژوهش حاضر اتباع افغانستان کسانی هستند که در ایران زندگی میکنند و سالها مقیم ایران بودهاند. همین امر باعث مشابهت فرهنگی، آداب، رسوم، برداشتها، سبک زندگی، تفسیر و تحلیل زندگی شده است. در نتیجه میزان رضایت از زندگی آنها مشابه میزبانهای ایرانی باشد.
یافتههای پژوهش حاضر پیشنهاد دارد که رابطه سبکهای فرزندپروری والدین با رضایت زناشویی فرزندان در جمعیتهای دیگر و با ابزارهای متعدد مورد پژوهش قرارگیرد تا روابط هر کدام از سبکهای فرزندپروری با ابعاد مختلف رضایت زناشویی به خوبی روشن شود. این یافته تلویح دارد که خانوادهها برای خوشبختی فرزندان در زندگی آینده از سبک تربیتی مقتدرانه استفاده کنند. بر اساس یافتههای این پژوهش میتوان پیشنهاد داد که افراد در زمان انتخاب همسر، به سبک فرزندپروری خانواده او به عنوان معیاری برای انتخاب توجه نمایند.
[1].Goldberg
[2] . Williams
[3] . Benjamin
[4] . Patton
[5] . Elton
[6] . Stefansson
[7] . Kristjansson
[8] . Cornell Medical Index
[9] . Chan
[10] . Minnesota Multiphasic Personality Inventory (MMPI)
[11] . Kalman
[12] . Wilson
[13] . Hodiamont
[14] . Keyes
[15] . Shek
[16] . Price
[17] . Leyton
[18] . Baumrind
[19]. Webster-Stratton
[20] . Hammond
منابع
55- Baumrind D. Current patterns of parental authority. Developmental Psychology. 1971; 4(1, Pt.2):1–103. doi: 10.1037/h0030372
56- Benjamin, S. ; Decalmer, P. & Haran, D. (1982). Community screening for mental illness: A validity study of the General Health Questionnaire. British Journal of Psychiatry , 140, 174-80.
57- Brodman, K. ; Erdman, A. J. ; Lorge, I. ; Wolff, & Broadbent, T. H. (1949). The Cornell Medical Index: An adjunct to the medical interview, Journal of the American Medical Association, 140, 530-45.
58- Chan, D. W. & Chan, T. S. C. (1983). Reliability, validity and the structure of the General Health Questionnaire in an Chinese context. Psychological Medicine, 13, 363-72.
59- Chan, D. W. (1985). The Chinese version of the General Health Questionnaire: Does language make a difference? Psychological Medicine, 15, 147-55.
60- Goldberg, D, P. (1972). The Detection of Psychiatric Illness by Questionnaire. Maudsley Monograph No. 21. Oxford: Oxford University Press.
61- Hodiamont, P. ; Peer, N. & Syben, N. (1988). Epidemiological aspects of psychiatric disorder in a Dutch healt area, Psychological Medicine (in press).
62- Kalman, T. P. ; Wilson, P. G. & Kalman, C. M. (1983). Psychiatric morbidity in long-term renal transplant recipients and patients undergoing haemodialysis: a comparative study, Journal of the American Medical Association, 250,55-58.
63- Keyes, S. (1984). Gender stereptypes and personal adjustment: Employing the PAQ, TSBI and GHQ with samples of British adolescents, British Journal of Social Psychology, 23,173-80.
64- Layton, C. (1986). Note of test re-test characteristics of the General Health Questionnaire, Perceptual and Motor Skills, 62,221-2.
65- Patton, G. & Elton (1987). Subscales of the GHQ: Stability and predictive value. Unpublished research report. Department of Psychiatry, Royal Free Hospital school of Medicine, London.
66- Robinson, R. G. & Price, T. R. (1982). Post-stroke depressive disorders: A follow up study of 103 patients, Stroke, 13(5), 635-41.
67- Shek, D. T. L. (1987). Reliability and factorial structure of the Chinese version of the General Health Questionnaire, Journal of Clinical Psychology,(in press).
68- Stefansson, J. G. & Kristjansson, I. (1985). Commparison of the General Health Questionnaire and the Cornell Medical Index Health Questionnaire, Acta Psychiatrica Scandinavica, 72, 482-7